میپرسم: از نحوۀ شهادت شهید طیّاری چیزی میدانید؟
حاجی فرماندۀ گردانِ خطشکن لشکر ثارالله بوده که در آخرین عملیات دفاع مقدس (قبل از قبولِ قطعنامه) شهید میشود، در بیتالمقدس ۷، خرداد ۶۷. همیشه میگفت «در آخرین عملیات. دوست دارم بمانم و عاقبت جنگ را ببینم. از خدا خواستهام اگر وجودم برای جبههها مفید است، تا آخرین عملیات سلامتم بدارد.»
در بیتالمقدس ۷، گردان شهید طیّاری قرار بود دومین گردانِ عملکننده باشد. همینطورکه حاج مهدی منتظر شروع مأموریتش بوده و خمپارههای دشمن مثل باران در حال باریدن؛ حاج قاسم سلیمانی، شهید را به سنگر فرماندهی فرامیخواند. شهید خودش را به سنگر فرماندۀ لشکر میرساند؛ و بعد از صحبت و مشورت با حاج قاسم، خوشحال بیرون میآید. اگر اشتباه نکنم، مأموریت گردان خطشکن هم به گردان او واگذار شده بود.
حاجمهدی با همراهانش راه میافتد طرف مقر گردان، اما وسط راه خمپارهای درست کنار حاج مهدی به زمین میخورد و او و اطرافیانش را نقش زمین میکند.
همراهان شهید تعریف کردهاند:
وقتی گرد و خاکِ ناشی از اصابت خمپاره فرو نشست، دیدیم حاج مهدی دارد پایش را به زمین میکشد و سعی دارد خودش را بچرخاند. تا خودمان را به او برسانیم، بدنش را رو به کربلا کرده بود و به شهادت رسیده بود. ترکشهای خمپاره، تماماً به قلب و ریههایش برخورد کرده بود و خون، تمام چهرهاش را پوشانده بود...
به مناسبتِ سالروز آغاز عملیات بیت المقدس ۷ و شهادت شهید طیاری در سال ۶۷
کتاب کریمانه
نامه یک خطی یک مادر برای فرزندش در خط مقدم!
۱۰ روز دیگر میخواست برود منطقه. بهدنبال این بود به مادرش سواد یاد بدهد. میگفت شاید فردا مُردم. مادرم باید بتواند از اتفاقات زمانه مطلع بشود و روزنامه بخواند.
بعد از مدتی راهی جبهه شد. منصور سلمانی که بهخاطر شرایط جنگی تنها راه ارتباطیاش با خانواده نامه بود، به دلیل نداشتن سواد کافی مادر این فرصت را از دست داده بود و حسرت میخورد که چرا زودتر از اینها به مادرش خواندن و نوشتن یاد نداده بود.
روزی یکی از رزمندهها منصور را صدا کرد و گفت: «فقط تو نامه نداشتی که تو هم نامهدار شدی». نامه از مادرش بود. فقط یک خط نوشته بود: «منصور پسر عزیزم همیشه سلامت باش. برات دعا میکنم». منصور که انگار الماس در دستانش بود نامه را چند باری بوسید. گفت که دیگر حالا غیر از شهادت چیزی نمیخواهم. دست آخر اسفند ۱۳۴۲ به آن هم رسید.
حبّالدُنیا رأس کُل خَطیئه
اساس حب دنیا، حب نفس است.
منشأ تمام فسادهای بشریت از اول تحقق بشریت تا الآن و تا آخر بشریت حب نفس است.
سخنان عرفانی از حضرت امام خمینی رضواناللهتعالیعلیه.
شهادت مجاهدان مؤتلفه اسلامی
26 خرداد 1344
26 خرداد ماه یادآور سحرگاه خونینی است که رژیم شاه چهار مؤمن مجاهد را به سبب ایمان به خدا و تعهد به مرجع و فقیه عادل زمان و رهبر انقلاب اسلامی و به جرم دفاع از اسلام ناب محمدی (ص) و اعدام انقلابی حسنعلی منصور ، مزدور آمریکا ، به میدان تیر آوردند تا به خیال خام خود آنها را بکشند و یاران امام خمینی (ره) و اسلام را بترسانند.
اما آنها همانند رهبرشان ، دلی آرام و قلبی مطمئن داشتند و با لبی پر لبخند به شهادت لبیک گفتند و جاودانه تاریخ دارای حیات طیبه شدند و خون پاکشان ، شوری دیگر در دل مردم خداخواه آفرید. جمعیت مؤتلفه اسلامی ، در اوایل سال 1342 با نظر حضرت امام خمینی (ره) تشکیل شد. پیش از آن اعضای این جمعیت خصوصا در جریان « لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی »فعالیت چشمگیری داشتند. اما در سال 42 با پیوند تشکیلاتی گروههای مختلف «هیأتهای مؤتلفه اسلامی » تشکیل شد.
مؤتلفه شورایی به نام «شورای روحانیت » داشت که بر حرکت و برنامههای آن نظارت داشت تا امری مغایر شرع و وظایف اسلامی نباشد. این شورا متشکل از شهید مطهری ، شهید بهشتی ، مرحوم حجتالاسلام مولایی و آیتا... انواری بود که مورد تأیید حضرت امام بودند . پس از تبعید امام بحث مبارزه مسلحانه در این تشکل جدیتر شد و با تأیید شهید مطهری و شهید بهشتی و نیز اذن شرعی آیتا... العظمی میلانی مجاهدان مؤتلفه در تدارک کار بر آمدند ابتدا تصمیم به اعدام شاه داشتند اما این عمل مسیر نشد و حسنعلی منصور نخست وزیر مزدور آمریکا که ننگ تصویب کاپیتولاسیون را بر پیشانی داشت در مقابل مجلس توسط مجاهدان مؤتلفه اعدام شد.
پس از این جریان به جز چند نفر بقیه یاران مؤتلفه که در اعدام انقلابی منصور دست داشتند دستگیر شدند و 4 نفر را به اعدام و بقیه را به حبس ابد و حبس 10 تا 15 سال محکوم کردند. سرانجام در سحرگاه 26 خرداد ، شهید حاج صادق امانی ، شهید محمد بخارایی ، شهید مرتضی نیک نژاد و شهید رضا صفارهرندی را به شهادتگاه بردند و دژخیمان رژیم جوانان صدیق اسلام را به رگبار بستند و خون پاکشان را بر زمین ریختند.
امام خمینی بر سر مزار طیب:
طیب، تو که عاقبت به خیر شدی؛ دعاکن خمینی هم مثل تو عاقبت به خیر شود
کتاب طیب ص۱۸۷
شادی روحش الفاتحه مع الصلوات