#مقاومت، راه پیروزی
امام خمینی(ره): آیا سران قوم نمیدانند و ندیدهاند که #مذاکرات سیاسی با سیاستمداران قدرتمند و جنایتکاران تاریخ، قدس و #فلسطین و لبنان را نجات نخواهد داد و هر روز بر جنایات و ستمگریها افزوده خواهد شد؟
انتشار به مناسبت روز #غزه، نماد مقاومت فلسطین
ده لاله پرپر از یک دشت، شقایق
تاریخ شهادت 23دی 1365
ده شهیدی که شهرستان ماسال و شاندرمن در عاشورای دشت شلمچه و در کربلای ۵ به اسلام و ایران هدیه داد:
شهید سیدجواد محمودی، ماسال
شهید مرحمت فلاح زرین کار، شاندرمن
شهید فرهاد هادی، ماسال
شهید عنایت یوسفیان، شاندرمن
شهید بهنام جلالیان، ماسال
شهید اردشیر محمدی، ماسال
شهید جواد شیرینزاده، ماسال
شهید عظیم علیپور، ماسال
شهید حسین شیرینزاده، ماسال
شهید قنبر پورجعفری، ماسال
اینان ده جوان رعنای ماسالی و شاندرمنی بودند که در عملیات بزرگ کربلای ۵، میان شقایق های شلمچه برای دفاع از دین و ناموس و وطن پرپر شدند.
روایت جانسوز از آخرین وداع حاجقاسم با مادر
برادر شهید سلیمانی:
مادرمان سخت مریض بود و حاجقاسم برای یک ماموریت حساس باید به سوریه میرفت و تاکید بر این بود که شهید سلیمانی در این ماموریت حضور داشته باشد.
لحظه خداحافظی حاجقاسم با مادر صحنه عجیبی بود؛ حاجقاسم در مقابل مادر زانو زد، سر را روی زانوی مادر گذاشت و گفت «مادر حلالم کن».
شهید سلیمانی مجدداً پیش مادر برگشت و در کنار مادر خوابید و او را بغل کرد، سر مادر را بر روی دستش گذاشت و او را نوازش کرد. حاج قاسم سه مرتبه به سمت حیات رفت و برگشت پیش مادر، همه دم در منتظر حاج قاسم بودند.
وقتی مادر به رحمت خدا رفت مانده بودم چگونه خبر فوت مادر را به حاجقاسم بدهم، زنگ زدم و گفتم که حال مادر خوب نیست.
حاجقاسم بعد از اینکه آقای قالیباف خبر فوت مادر را به ایشان دادند به من زنگ زد و گفت برای کسی مزاحمت ایجاد نکنید و وقتی من برگشتم جنازه مادر را به خانه بیاورید.
حاج قاسم در خانه وداع عجیبی با جنازه مادر داشت، او را میبوسید و اشک میریخت؛ شهید سلیمانی عاطفه زیادی نسبت به خانواده بهویژه نسبت به مادر و پدرم داشت.
شب عملیات بود حسین به نیروها گفت: خوب گوش کنید دشمن تازه بیدارشده وفهمیده از کجا ضربه اصلی را خورده.
ننه من غریبم بازی در نیارید اگه کسی میخوادبره، تا درگیری نشده بره،
برسیم چزابه محشر به پا میشه
قبل عملیات هم به شما گفتم جنگِ ما از وقتی شروع میشه که برسیم چزابه
امشب وفردا باید عاشورایی بجنگیم
بند پوتین هاتون رو محکم ببندین مهمات نداریم اسلحه نداریم قبول نیست...
چقدر این کلمات آشناست
انگار برای این روزهای ماست که غرق مشکلات زندگیمان شدیم...
گرانی بیکاری بیماری شده بهانه ی ما تا هرطور خواستیم جانبداری دشمن کنیم
و ولایت را تنها بذاریم وبگیم ما نیستیم.
بی بصیرتی آتشیست برجان ملت ها
به خاطر شهدایی که پوتین هاشون رو محکم بستن وبا همه مشکلات دشمنان رو به خاک نشوندن ماهم باید عزممون رو جذم کنیم تا با انتخاب درستمون دشمن رو به خاک بنشونیم و ایرانمون رو بسازیم