(یادامام وشهدا)  زخم هایتان یادمان رفت  و آرمان هایتان را قاب گرفتیم
(یادامام وشهدا)  زخم هایتان یادمان رفت  و آرمان هایتان را قاب گرفتیم

(یادامام وشهدا) زخم هایتان یادمان رفت و آرمان هایتان را قاب گرفتیم

امام خمینی (ره) شما بدانید و باید بدانید

امام خمینی (ره)

شما بدانید و باید بدانید

 اشخاصی که روشنفکرند به‌اصطلاح، اشخاصی که کنار نشسته‌اند و فحش می‌دهند،اشخاصی که بیرون نشسته‌اند و توجه به مسائل داخل ندارند،

بدانند که اگر یک سیلی بخورد امروز اسلام در این کشور، تا آخر دیگر، باید ملت‌ها تحت این فشارها باشند.

امروز اسلام در اینجا سر بلند کرده است و بیرقش بلند شده است و من امیدوارم که این جلوه‌اش به همه جا برسد، و مستضعفین از زیر بار این ظلم‌ها بیرون بروند.

آنهایی که نق می‌زنند برای این کشور و به خیال خودشان دلشان برای اسلام می‌سوزد، آنها بدانند که اگر "این اسلامی که الآن در اینجا هستش" سیلی بخورد اسلام تا آخر سیلی خورده است؛ باید هی بنشینید و #حسرت ببرید.

صحیفه امام،جلد ۱۷، صفحه ۴۰۶.

سلام بر ابراهیم : والیبال تک نفره

سلام بر ابراهیم : والیبال تک نفره

راوی : جمعی از دوستان شهید

بازوان قوی #ابراهیم از همان اوایل دبیرستان نشان داد که در بسیاری از ورزشها #قهرمان است. در زنگهای ورزش همیشه مشغول والیبال بود.

هیچکس از بچه ها حریف او نمیشد.

یک بار تک نفره در مقابل یک تیم شش نفره بازی کرد! فقط اجازه داشت که سه ضربه به توپ بزند. همه ما از جمله معلم #ورزش، شاهد بودیم که چطور پیروز شد. از آن روز به بعد ابراهیم والیبال را بیشتر تک نفره بازی میکرد.

بیشتر روزهای تعطیل، پشت آتش نشانی خیابان 17 شهریور بازی میکردیم.خیلی از مدعیها حریف ابراهیم نمیشدند.

اما بهترین خاطره والیبال ابراهیم برمیگردد به دوران #جنگ و شهرگیلانغرب، در آنجا یک زمین والیبال بود که بچه های رزمنده در آن بازی میکردند.

یک روز چند دستگاه مینی بوس برای بازدید از مناطق جنگی به #گیلانغرب آمدند که مسئول آنها آقای داودی رئیس سازمان تربیت بدنی بود.

آقای داودی در دبیرستان معلم #ورزش ابراهیم بود و او را کامل می شناخت.

ایشان مقداری وسائل ورزشی به #ابراهیم داد و گفت: هر طور صلاح میدانید مصرف کنید. بعد گفت: دوستان ما از همه رشته های ورزشی هستند و برای بازدید آمده اند.

ابراهیم کمی برای ورزشکارها صحبت کرد و مناطق مختلف شهر را به آنها نشان داد. تا اینکه به زمین والیبال رسیدیم. آقای داودی گفت: چند تا از بچه های #هیئت والیبال تهران با ما هستند.

نظرت برای برگزاری یک #مسابقه چیه؟

ساعت سه عصر مسابقه شروع شد. پنج نفر که سه نفرشان والیبالیست حرفه ای بودند یک طرف بودند، ابراهیم به تنهائی در طرف مقابل. تعدادزیادی هم تماشاگر بودند.

ابراهیم طبق روال قبلی با پای برهنه و پاچه های بالا زده و زیر پیراهنی مقابل آنها قرار گرفت. به قدری هم خوب بازی کرد که کمتر کسی باور میکرد. بازی آنها یک نیمه بیشتر نداشت و با اختلاف ده امتیاز به نفع ابراهیم تمام شد. بعد هم بچه های #ورزشکار با ابراهیم عکس گرفتند.

آنها باورشان نمیشد یک #رزمنده ساده، مثل حرفه ای ترین ورزشکارها بازی کند.

یکبار هم در #پادگان دوکوهه برای رزمنده ها از والیبال ابراهیم تعریف کردم. یکی از بچه ها رفت وتوپ والیبال آورد. بعد هم دو تا تیم تشکیل دادو ابراهیم را هم صدا کرد.

او ابتدا زیر بار نمیرفت و بازی نمیکرد اما وقتی اصرار کردیم گفت: پس همه شما یکطرف، من هم تکی بازی میکنم!

بعد از بازی چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حالا اینقدر نخندیده بودیم، ابراهیم ضربه ای که میزد چند نفر به سمت توپ میرفتند و به هم برخورد میکردند و روی زمین میافتادند!

#ابراهیم درپایان با اختلاف زیادی بازی را برد.

منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 

#امام_خمینی (رحمة الله علیه): عزیزم! از جوانی به اندازه‌ای که باقی است استفاده کن که در پیری همه چیز از دست می‌رود،

https://s8.uupload.ir/files/%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D8%B2%D9%85_jz48.jpg

#امام_خمینی (رحمة الله علیه):

عزیزم! از جوانی به اندازه‌ای که باقی است استفاده کن که در پیری همه چیز از دست می‌رود، حتی توجه به آخرت و خدای تعالی. از مکاید بزرگ شیطان و نفس اماره آن است که جوانان را وعده صلاح و اصلاح در زمان پیری می‌دهد تا جوانی با غفلت از دست برود، و به پیران وعده طول عمر می‌دهد. و تا لحظه آخر با وعده‌های پوچ انسان را از ذکر خدا و #اخلاص برای او باز می‌دارد تا #مرگ برسد.

صحیفه امام، جلد 20، صفحه 156

سلام بر ابراهیم : روزی حلال

سلام بر ابراهیم : روزی حلال

راوی : خواهر شهید

پیامبراعظم میفرماید: «فرزندانتان را در خوب شدنشان یاری کنید، زیرا هر که بخواهد میتواند نافرمانی را از فرزند خود بیرون کند. »

بر این اساس پدرمان در تربیت صحیح #ابراهیم و دیگر بچه ها اصلاً کوتاهی نکرد. البته پدرمان بسیار انسان با تقوائی بود. اهل #مسجد و هیئت بود و به رزق حلال بسیار اهمیت میداد. او خوب میدانست پیامبر  میفرماید:

«عبادت ده جزء دارد که نه جزء آن به دست آوردن روزی حلال است » .

برای همین وقتی عده های از اراذل و اوباش در محله امیریه(شاپور)آن زمان، اذیتش کردند و نمیگذاشتند کاسبی حلالی داشته باشد، مغاز های که از ارث پدری به دست آورده بود را فروخت و به کارخانه قند رفت.

آنجا مشغول کارگری شد. صبح تا شب مقابل کوره میایستاد. تازه آن موقع توانست خانه ای کوچک بخرد. #ابراهیم بارها گفته بود: اگر پدرم بچه های خوبی تربیت کرد. به خاطر سختیهائی بود که برای رزق حلال میکشید.

هر زمان هم از دوران کودکی خودش یاد میکرد میگفت: پدرم با من حفظ #قرآن را کار میکرد. همیشه مرا با خودش به مسجد میبرد. بیشتر وقتها به مسجد آیت الله نوری پائین چهارراه سرچشمه میرفتیم.

آنجا هیئت حضرت علی اصغر  بر پا بود. پدرم افتخار خادمی آن هیئت را داشت.

یادم هست که در همان سالهای پایانی دبستان، #ابراهیم کاری کرد که پدر عصبانی شد و گفت: ابراهیم برو بیرون، تا شب هم برنگرد.

#ابراهیم تا شب به خانه نیامد. همه خانواده ناراحت بودند که برای ناهار چه کرده. اما روی حرف پدر حرفی نمی زدند.

شب بود که #ابراهیم برگشت. با ادب به همه سلام کرد. بلافاصله سؤال کردم: ناهار چیکار کردی داداش؟! پدر در حالی که هنوز ناراحت نشان می داد اما منتظر جواب #ابراهیم بود.

#ابراهیم خیلی آهسته گفت: تو کوچه راه می رفتم، دیدم یه پیرزن کلی وسائل خریده، نمی دونه چیکار کنه و چطوری بره خونه. من هم رفتم کمک کردم.

وسایلش را تا منزلش بردم. پیرزن هم کلی تشکر کرد و سکه پنج ریالی به من داد.

نمی خواستم قبول کنم ولی خیلی اصرار کرد. من هم مطمئن بودم این پول حلاله، چون براش زحمت کشیده بودم. ظهر با همان پول نان خریدم و خوردم. پدر وقتی ماجرا را شنید لبخندی از رضایت بر لبانش نقش بست. خوشحال

بود که پسرش درس پدر را خوب فرا گرفته و به روزی حلال اهمیت میدهد.

دوستی پدر با #ابراهیم از رابطه پدر و پسر فراتر بود. محبتی عجیب بین آن دو برقرار بود که ثمره آن در رشد شخصیتی این پسر مشخص بود. اما این رابطه دوستانه زیاد طولانی نشد!

#ابراهیم نوجوان بود که طعم خوش حمایت های پدر را از دست داد. در یک غروب غم انگیز سایه سنگین یتیمی را بر سرش احساس کرد. از آن

پس مانند مردان بزرگ به زندگی ادامه داد. آن سال ها بیشتر دوستان و آشنایان به او توصیه می کردند به سراغ #ورزش برود. او هم قبول کرد.

منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 

امام خمینی (ره): اسلام و مذهب مقدس جعفری سدی در برابر اجانب شرق وغرب

امام خمینی (ره):

اسلام و مذهب مقدس جعفری سدی در برابر اجانب شرق وغرب

اسلام و مذهب #مقدس_جعفری سدی است در مقابل اجانب و عمال دست نشانده آنها، چه راستی و چه چپی، و روحانیت که حافظ آن است سدی است که با وجود آن، اجانب نمیتوانند به نحوی که دلخواه آنها است،با کشور های اسلامی و خصوص با کشور ایران رفتار کنند، لهذا قرن ها است که با نیرنگ های مختلف برای شکستن این سد نقشه می کشند ،گاهی از راه مسلط کردن عمال خبیث خود بر کشورهای اسلامی و گاهی از راه ایجاد مذاهب باطله و ترویج بابیت و بهائیت و وهابیت و گاهی از طریق احزاب انحرافی.

#امام_خمینی

صحیفه نور، جلد، ١،صفحه ٢٢٨

به مناسبت شهادت امام جعفر صادق علیه السلام