(یادامام وشهدا)  زخم هایتان یادمان رفت  و آرمان هایتان را قاب گرفتیم
(یادامام وشهدا)  زخم هایتان یادمان رفت  و آرمان هایتان را قاب گرفتیم

(یادامام وشهدا) زخم هایتان یادمان رفت و آرمان هایتان را قاب گرفتیم

سلام بر ابراهیم : چفیه

سلام بر ابراهیم : چفیه

راوی : عباس هادی

ابراهیم در مرخصی به سر میبرد.

آخر شب بود که آمد خانه، کمی صحبت کردیم. بعد دیدم توی جیبش یک دسته بزرگ اسکناس قرار دارد!

گفتم: راستی داداش، اینهمه پول از کجا مییاری!؟ من چند بار تا حالا دیدم که به مردم کمک میکنی، برای هیئت خرج میکنی، الان هم که این همه پول تو جیب شماست!

بعد به شوخی گفتم: راستش رو بگو، گنج پیدا کردی!؟

ابراهیم خندید وگفت: نه بابا، رفقا اینها را به من میدهند، خودشان هم میگویند در چه راهی خرج کنم. فردای آنروز با ابراهیم رفتیم بازار، از چند دالان و بازارچه رد شدیم. به مغازه مورد نظر رسیدیم.

مغازه تقریباً بزرگی بود. پیرمرد صاحب فروشگاه و شاگردانش یک یک با ابراهیم دست و روبوسی کردند، معلوم بود کاملاً ابراهیم را میشناسند.

بعد از کمی صحب تهای معمول، ابراهیم گفت: حاجی، من انشاءالله فردا عازم گیلان غرب هستم.

پیرمرد هم گفت: ابرام جون، برای بچه ها چیزی احتیاج دارید؟

ابراهیم کاغذی را از جیبش بیرون آورد. به پیرمرد داد وگفت: به جز این چند مورد، احتیاج به یک دوربین فیلمبرداری داریم. چون این رشادتها و حماسه ها باید حفظ بشه .آیندگان باید بدانند این دین و این مملکت چه طور حفظ شده.

بعد هم ادامه داد: برای خود بچه های رزمنده هم احتیاج به تعداد زیادی چفیه داریم.

صحبت که به اینجا رسید پسر آن آقا که حرفهای ابراهیم را گوش میکرد جلو آمد وگفت: حالا دوربین یه چیزی، اما آقا ابرام، چفیه دیگه چیه؟! مگه شما مثل آدمای لات و بیکار میخواهید دستمال گردن بندازید!؟

ابراهیم مکثی کرد وگفت: اخوی، چفیه دستمال گردن نیست. بچه های رزمنده هر وقت وضو میگیرند چفیه برایشان حوله است، هر وقت نماز میخوانند سجاده است. هر وقت زخمی شوند، با چفیه زخم خودشان را میبندند و...

پیرمرد صاحب فروشگاه پرید تو حرفش و گفت: چشم آقا ابرام، اون رو هم تهیه میکنیم.

فردا قبل از ظهر جلوی درب خانه بودم. همان پیرمرد با یک وانت پر از بار آمد. سریع رفتم داخل خانه و ابراهیم را صدا کردم.

پیرمرد یک دستگاه دوربین و مقداری وسایل دیگر به ابراهیم تحویل داد و گفت: ابرام جان، این هم یک وانت پر از چفیه.

بعدها ابراهیم تعریف میکرد که از آن چفیه ها برای عملیات فتح المبین استفاده کردیم.

کم کم استفاده از چفیه عامل مشخصه رزمندگان اسلام شد.

منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.