(یادامام وشهدا)  زخم هایتان یادمان رفت  و آرمان هایتان را قاب گرفتیم
(یادامام وشهدا)  زخم هایتان یادمان رفت  و آرمان هایتان را قاب گرفتیم

(یادامام وشهدا) زخم هایتان یادمان رفت و آرمان هایتان را قاب گرفتیم

روایت جانسوز از آخرین وداع حاج‌قاسم با مادر

https://s4.uupload.ir/files/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA_%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%88%D8%B2_efif.jpg

روایت جانسوز از آخرین وداع حاج‌قاسم با مادر

برادر شهید سلیمانی:

مادرمان سخت مریض بود و حاج‌قاسم برای یک ماموریت حساس باید به سوریه می‌رفت و تاکید بر این بود که شهید سلیمانی در این ماموریت حضور داشته باشد.

لحظه خداحافظی حاج‌قاسم با مادر صحنه عجیبی بود؛ حاج‌قاسم در مقابل مادر زانو زد، سر را روی زانوی مادر گذاشت و گفت «مادر حلالم کن».

شهید سلیمانی مجدداً پیش مادر برگشت و در کنار مادر خوابید و او را بغل کرد، سر مادر را بر روی دستش گذاشت و او را نوازش کرد. حاج قاسم سه مرتبه به سمت حیات رفت و برگشت پیش مادر، همه دم در منتظر حاج قاسم بودند.

وقتی مادر به رحمت خدا رفت مانده بودم چگونه خبر فوت مادر را به حاج‌قاسم بدهم، زنگ زدم و گفتم که حال مادر خوب نیست.

حاج‌قاسم بعد از اینکه آقای قالیباف خبر فوت مادر را به ایشان دادند به من زنگ زد و گفت برای کسی مزاحمت ایجاد نکنید و وقتی من برگشتم جنازه مادر را به خانه بیاورید.

حاج قاسم در خانه وداع عجیبی با جنازه مادر داشت، او را می‌بوسید و اشک می‌ریخت؛ شهید سلیمانی عاطفه زیادی نسبت به خانواده به‌ویژه نسبت به مادر و پدرم داشت.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.