(یادامام وشهدا)  زخم هایتان یادمان رفت  و آرمان هایتان را قاب گرفتیم
(یادامام وشهدا)  زخم هایتان یادمان رفت  و آرمان هایتان را قاب گرفتیم

(یادامام وشهدا) زخم هایتان یادمان رفت و آرمان هایتان را قاب گرفتیم

نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورود او به داخل ممانعت کرد، او بدون اهانت به نگهبان برگشت و...

نگهبان درب فرودگاه اهواز  از ورود او به داخل ممانعت کرد، او بدون اهانت به نگهبان برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست.

 به بنده حقیر "مسؤل وقت فرودگاه" اطلاع دادند دم درب مهمان داری.

 رفتم و با کمال تعجب شهید عباس بابایی را دیدم که راحت روی زمین نشسته.

 پس از سلام عرض کردم جناب بابایی چرا تو این گرما اینجا نشستی؟

خیلی آرام و متواضع پاسخ داد.

+این نگهبان بنده خدا گفت هواپیما روی باند است و شما نمی توانی وارد شوی من هم منتظر ماندم تا مانع پرواز نشوم.

در صورتیکه شهید سرلشکر بابایی در آن زمان فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش بودند.

 نه به نگهبان اهانت کرد.

و نه خواستار تنبیه او شد بلکه از من خواست نگهبان را مورد تشویق قرار دهم.

مقایسه کنید با مسئولین‌ الان

خدایا چه گلهایی پرپر و چه خارهایی مسئول شدند!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.