راز و رمز حیات شهیدانه
حمیدرضا مقدمفر:
«شهادت» مفهومی بود که با انقلاب اسلامی و با دست مبارک حضرت امام خمینی(ره) در زندگی فردی و اجتماعی ملت ایران «عینیت» یافت. در حقیقت حضرت امام خمینی(ره) با حاکم کردن فرهنگ «احدی الحسنیین» توانست انقلاب اسلامی را شکستناپذیر کند. فرهنگی که توانست بین زمین و آسمان، دین و دنیا، حقیقت و واقعیت پیوند برقرار سازد و در دل خود انسانهایی که باید از آنها به عنوان « کَالجَبَلِ الرّاسِخِ» یاد کرد پرورش دهد.
مکتبی که تربیت شدگان آن نظیر حاج قاسم اگر چه سر بر آسمان میسایند اما پا در زمین دارند. این چنین است که در زندگی دنیایی بیقرارند و اهل جهاد و مجاهدت. آنها نه تنها خسته نمیشوند که خستگی را خسته میکنند و از پذیرش هر سختی در راه دفاع از آرمانها و ارزش های الهی استقبال میکنند.
ویژگی مهم حاج قاسم این بود که «عاشق صادق» بود و از براق «شهادت» که او را به این مقصد اعلی می رساند پروا نداشت و چه بسا دیوانهوار در پی آن بود. و خوشا به حالش که این ادعایش در باره خودش به امضای رهبر و مولایش که خود را «جان فدای» او میدانست رسید و امام خامنهای در وصف او فرمودند: «از قول شهید نقل شد، در یک سخنرانی گفته بود که کسی که شهید زندگی کند، شهید میشود؛ و آن جور زندگی کرد؛ واقعاً شهید زندگی کرد؛ شهیدانه زندگی کرد.»
تعبیر زیبای امام خامنهای گویای این حقیقت هم هست که انسانهایی مانند حاج قاسم انسانهایی ماورایی نیستند بلکه از جنس همه مردم و این دنیایی هستند اما با درک حقیقت زندگی و صادقانه و خالصانه قدم گذاشتن در مسیر بندگی توانستهاند هم محبوب مردم و هم محبوب پروردگار عالم شوند.
راهی که شهید سلیمانی رفتهاست فراروی همه انسانها گشودهاست و همگان میتوانند رهسپار این راه خوش فرجام شوند لیکن باید عزم و اراده لازم برای قدم نهادن در این راه و صبر و استقامت در تحمل ناهمواری های آن داشته باشند. این یعنی شهیدانه زندگی کردن.
عاشقم، عاشق روی تو ، نه چیز دگری
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
داد و بی داد که در محفل ما رندی نیست
که برش شکوه برم، داد ز بیداد کشم
شادیم داد، غمم داد و جفا داد و وفا
باصفا منت آن را که به من داد کشم
عاشقم، عاشق روی تو ، نه چیز دگری
بار هجران و وصالت به دل شاد ،کشم
در غمت ای گل وحشی من، ای خسرو من
جور مجنون ببرم، تیشه فرهاد کشم
مُردم از زندگی بی تو که با من هستی
طرفه سرّی است که باید برِ استاد کشم
سال ها میگذرد، حادثهها میآید
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم
دیوان اشعار امام خمینی رحمت الله علیه
تنها کسی که می تواند ایران را نجات دهد آیتالله خمینی است
کلام شهید: من فکر می کنم تنها کسی که می تواند ایران را نجات دهد آیت اللّه #خمینی است. امروز مردی از سلاله پیامبر و علی و حسین یک تنه در مقابل این ظلم و ستم ها قد برافراشته است. پیروی از این مرجع بزرگ همانا پیروی از رسول خدا است. پیروی از حسین (ع) و ائمه اطهار است.
امام خمینی: زجر ما این است که ما را حبس کردند یا زندان بردند؟ یا زجر این است که پای بعضی از علماء را اره (اشاره به #آیتالله_غفاری) کردند؛ آقا! توی روغن سوزاندند زجر ما این است که ۱۰ سال، ۱۵ سال، ۸ سال، ۷ سال، علمای ما در حبس هستند
7 دی ماه ۱۳۵۳ سالروز شهادت آیتالله حسین #غفاری
شهادت آیت الله حسین غفاری
7 دی 1353
شهید آیت الله حسین غفاری، در سال 1295 در آذرشهر تبریز متولد شد و دیری نپایید که پدرش را از دست داد و پس از طی تحصیلات مقدماتی، عازم تبریز شد و 30 سال فقیرانه زندگی کرد و به تحصیل علوم دینی پرداخت. در سال 1324 عازم قم گردید و در محضر بزرگانی چون آیت ا... بروجردی به کسب فیض پرداخت و پس از 11 سال راهی تهران شد. ایشان در سال 1340، زمانی که حسنعلی منصور، طرح انجمن های ایالتی و ولایتی را مطرح کرد، به فعالیت علیه این لوایح پرداخت و تا قیام پانزده خرداد، با سخنرانی های خود به افشای ماهیت رژیم پهلوی پرداخت.
در شب 12 محرم، 15 خرداد 1342، هنگامیکه از سخنرانی برگشته بود، ماموران به خانه اش حمله کرده و او را دستگیر و زندانی و در زندان شهربانی مورد بازجویی و شکنجه قرار دادند. پس از آزادی، همچنان به مبارزه خود ادامه داد و بار دیگر توسط ساواک دستگیر شد. ایشان طی سالهای 53-1350 به مبارزات خود شکل تازه ای داد و کمتر در میان آشنایان ظاهر می شد. شهید آیت ا... غفاری در تیر ماه 1353، در تهران دستگیر شد و این آخرین دوران زندان این مبارز نستوه بود.
پسر ایشان در مورد آخرین ملاقات با پدر می گوید : "پدر را در آخرین ملاقات، کشان کشان، با پاها و دست های شکسته و در حالیکه بیش از یکی دو دندان در دهانش باقی نمانده بود و سراسر صورت و اندامش زیر شکنجه های وحشیانه، در هم کوبیده شده بود، پشت میز ملاقات آوردند. بیش از یکی دو جمله بین ما رد و بدل نشد؛ او گفت: تصور نمی کنم دیگر یکدیگر را ببینیم ... فردای همان روز شنیدیم که ساعت 2 بعد از ظهر ( 7 دی 1353 )، پدر، از محیط رنج آوری که آخرین مرحله امتحان بندگی را در آن گذراندند، آسوده شده و به وصال معبود رسیده است."
کتاب مرتبط: مسافر ملکوت مقاله مرتبط: بیوگرافی آیت الله حسین غفاری سند مرتبط: سندی از آیت الله حسین غفاری در بایگانی ساواک