شهدا را مبر از یاد

http://uupload.ir/files/kk31_%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7.jpg

شهدا را مبر از یاد

جانا هنرِ اهل وفا را مبر از یاد

جانبازی مردان خدا را مبر از یاد

آیین جوانمردی شیران سلحشور

سرهای ز تن مانده جدا را مبر از یاد

آنجا که شهیدان همگی شاهد عشقند

جوشیدن خون شهدا را مبر از یاد

افکند عدو در سر هر راه، دو صد دام

حیلتگری خصم دغا را مبر از یاد

امروز بُوَد جنگ تو در عرصه فرهنگ

ای مرد! در این عرصه خدا را مبر از یاد

نثار ارواح مطهر شهیدان والامقام صلوات

آفت انقلاب_اسلامی این است که دچار بازیگرانی شود که اسلام را دکان ثروت و قدرت و شهرت و ریاست کنند.

http://uupload.ir/files/vk8a_%D8%A2%D9%81%D8%AA.jpg

«آفت انقلاب_اسلامی این است که دچار بازیگرانی شود که اسلام را دکان ثروت و قدرت و شهرت و ریاست کنند. باید سخت مراقب باشیم این خطری که در طول تاریخ همیشه انقلاب‌های الهی را تهدید کرد و به آن ضربه زد، بلکه این‌بار جلوی آن را بگیریم.»

شهیدبهشتی

zabanEsabz1400

جمعیت رهروان امربه معروف ونهی ازمنکر

داستان مدافعان حرم قسمت 12

داستان مدافعان حرم قسمت 12

سوار اتوبوس شدیم

به طوری اتفاقی من و زهرا کرمی کنارهم قرارگرفتیم

زهراشروع کرد به حرف زدن

منو شما چندتارتبه باهم فرق داریم

بله میدونم

اسم من زهراست

منم نرگس ساداتم

ای جانم ساداتی

میگم نرگس بااونکه مانتویی چقدرباحجابی

ممنونم زهراجان

شروع کردیم به حرف زدن

باهم دوست شدیم

زهرا اینا ۴ تابچه بودن

مرتضی- مجتبی- فاطمه - زهرا

پدرزهرا جانباز جنگ بود توعملیات کربلای۵ جانبازشده بود

چندساعت بعد رسیدیم دریا

همه کنارهم آب بازی میکردن

ولی من تنها روی یه تخت سنگ نشسته بودم و به دریا نگاه میکردم

چندمتر اون طرف تر

زهرا و برادرش باهم آب بازی میکردن

زهرا باحجاب کامل و برادرشم با لباس یقعه طلبگی

معلوم بود خیلی باهم صمیمی بودند

تا آقای صبوری همکلاسیمون رفت سمت آقای کرمی

زهراهم اومد پیش من

نرگس پاشو بیا بریم صدف جمع کنیم

باشه

ناهار منو زهرا باهم خوردیم

بعداز ناهار به سمت ویلا راه افتادیم

ویلای ما تا ویلای آقایون ۳۰۰ متری فاصله داشت

فضای ببینشم یه جنگل سرسبز بود

منو نرگس

یه دخترخانمی به اسم مرجان رفیعی باهم تو یه اتاق بودیم

مرجان دخترکاملا بی حجاب بود

من که انقدر خسته بودم بدون شام خوابیدم

فردا صبح بعداز صبحونه

زهرا اعلام کرد داریم میریم بازارمحلی

اما خانمها حواسشون باشه از کاروان جدانشن

منو- زهرا کنارهم راه میرفتیم خرید میکردیم

چشمام خورد به یه دست فروش که لباس محلی میفروخت

چهاردست خریدم برای خودم - نرگس سادات- رقیه سادات و زن سیدهادی خریدم

بعدازظهر بعدازنماز صرف ناهار یه مقداری استراحت

به سمت چندتا امامزاده که تا ویلاساعتی فاصله داشتن حرکت کردیم

من هم طبق معمول به حرمت مکانی که قراربود بریم چادر سر کردم

روز سوم اردومون درشمال

رفتیم تلکابین سواربشیم

تعداد دخترا ۳۰ نفر بود و تو کابین ۶ تا خانم سوارشدیم

عصری ساعت ۴ بعدازظهر به سمت مشهدالرضا حرکت کردیم

ادامه دارد...

نویسنده:محیاسادات هاشمی

به سمت خدا

نشر_صدقه_جاریست

 

سلام صبحگاهی... در محضر ارباب...

سلام صبحگاهی...

در محضر ارباب...

السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه

انیس خاطر عاشق نگاه معشوق است

اسیر دام بلا در پناه معشوق است

اگر وصال میسر نشد یقین دارم

مزار سوخته ی دل بین راه معشوق است

دمی که شهپر پروانه سوخت دانستم

که این نشانه یک سوز آه معشوق است

به وقت گریه فقط لرزشی به شانه مبین

که شانه لحظه ی غم تکیه گاه معشوق است

به تاری از سر گیسو هزار دل، چه عجب؟

که این ستون کمی از سپاه معشوق است

حسین کعبه ی عشق است و من به طوف حسین

به دین عشق خدایم اله معشوق است

اگر که تربت ما کربلا شود چه شود؟

که خاک کرب و بلا قتلگاه معشوق است

به سینه های محبان سلام باید داد

که قلب گریه کنان بارگاه معشوق است

نــوکـــر_نـوشـــت:

حـسیـن_جـانم

اول و آخـــر منی، سایــه ی بر ســـر منی

بی تو غروب می شوم، با تو طلوع میکنم

شب به هوای حرمت، باز به خواب میروم

صبح دوباره عشــق را، با تو شـروع میکنم‌

صلی الله علیڪ یا سیدناالمظلوم یااباعبدالله الحسین

سلام علیکم و رحمة الله...

صبحتون بخیر...

روزتون معطر بنام

خامس_آل_عبا

بیاد_شهید_مدافع_امنیت_سعید_سلیمی

اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم

delsepordeh_arminamoozad

داستان مدافعان حرم قسمت 34

داستان مدافعان حرم قسمت 34

- مرتضی تو  شهید علی خلیلی

چقدر میشناسی

+ خیلی اطلاعات درموردش ندارم

فقط میدونم به شهید امرو به معروف شهرت داره

خودت چی چیزی ازش میدونی؟

- یه ذره بیشتر از تو

+ إه بگو برام خوب

- من از زبان سایرین شنیدم

نمیدونم درسته یانه

+ حالا اشکال نداره بگو

- گویا شب نیمه شعبان داشته

چندتا از بچه ها که سنشون پایین بوده تا یه مسیری همراهی میکرده

که صدای جیغ یه خانمی توجه اش جلب میکنه

میره جلو مانع بشه

که خودش به شدت مجروح میشه

+ خب بقیه اش

- بعد از جانبازیش خیلی ها بهش

زخم زبان میزنن

که بتوچه مگه تو مسئول بودی خودت دخالت دادی

شهید هم یه نامه به حضرت آقا مینوسه

و تمام ماجرای جانبازیش میگه

+ حضرت آقا پاسخ نامه میدن ؟

- بله داده بودن

+ نرگس لب تاپ از صندلی عقب بیار

یه سرچ تو گوگل  کن

نامه شهید علی خلیلی و رهبر معظم انقلاب

بعد برام بخونش

- باشه الان لب تاپ میارم

رمز لب تاپ چنده ؟

+ سال تولدت به اضافه سالی که جواب مثبت بهم دادی

مرتضی داد

+خب بسم الله بخون ببینم

متن نامه ای شهید علی خلیلی به رهبر معظم انقلاب

سلام

نامه شهید علی خلیلی به رهبر معظم انقلاب ۱۵ روز قبل از شهادت

اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید، خوبم؛ دوستانم خیلی شلوغش میکنند.

یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند، شاهرگ و حنجره و روده و معده

من عددی نیست که بخواهد ناز کند…

هر چند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند…

من نگران مسائل خطرناک تر هستم…

من میترسم از ایمان چیزی نماند. آخر شنیده ام که پیامبر(ص)فرمودند:

اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند.

من خواستم جلوی بلا را بگیرم.اما اینجا بعضی ها میگویند کار بدی کرده ام.

بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند .

میگفتند به تو چه ربطی داشت؟!!مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد!

ولی آن شب اگر من جلو نمی رفتم، ناموس شیعه به تاراج میرفت ونیروی انتظامی خیلی دیر میرسید.

شاید هم اصلا نمی رسید…

یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت :

پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر بیندازی!

من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند،

ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟؟

آخر خودتان فرمودید:امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز شب واجب است.

آقاجان! بخدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام

داده باشم مرا اذیت نمیکند. مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و از منکر

تشریح نفرمودید؟

مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟

یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شمارا نمی فهمند؟؟

یعنی شما اینقدر بین ما غریب هستید؟؟

رهبرم!جان من و هزاران چون من فدای غربتت. بخدا که دردهای خودم در برابر درد های شما

فراموشم میشود که چگونه مرگ غیرت و جوانمردی را به سوگ مینشینید.

آقا جان! من و هزاران من در برابر درد های شما ساکت نمی نشینیم و اگر بارها شاهرگمان

را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد بازهم نمی گذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های

شهرمان بخشکد.

 + نرگس جان لطفا پاسخ حضرت آقا هم بخون

- چشم

مرتضی خیلی هستش

من فقط اون قسمتش که خیلی مهمه

برات میخونم

+ باشه عزیزم

متن نامه ای رهبری به شهید علی خلیلی

ایشان فرموده‌اند: دشمن از راه اشاعه‌ى فرهنگ غلط فرهنگ فساد و فحشا سعى مى‌کند جوانهاى ما را از ما بگیرد. کارى که دشمن از لحاظ فرهنگى مى‌کند، یک "تهاجم فرهنگى" بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگى» یک «غارت فرهنگى» و یک «قتل عام فرهنگى» است. امروز دشمن این کار را با ما مى‌کند. چه کسى مى‌تواند از این فضیلتها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنى که دل به دنیا نبسته، دل به منافع شخصى نبسته و مى‌تواند بایستد و از فضیلتها دفاع کند. کسى که خودش آلوده و گرفتار است که نمى‌تواند از فضیلتها دفاع کند! این جوان بااخلاص مى‌تواند دفاع کند. این جوان، از انقلاب، از اسلام، از فضایل و ارزشهاى اسلامى مى‌تواند دفاع کند. لذا، چندى پیش گفتم: «همه امر به معروف و نهى از منکر کنند.» الآن هم عرض مى‌کنم: نهى از منکر کنید. این، واجب است. این، مسئولیت شرعى شماست. امروز مسئولیت انقلابى و سیاسى شما هم هست.

ادامه دارد...

نویسنده:محیاسادات هاشمی

به سمت خدا

نشر_صدقه_جاریست