آن مرفه_هایی که در باره جمهوری اسلامی بد می گویند! تا حالا چند تا شهید داده اند؟
آن مرفه_هایی که در باره جمهوری اسلامی بد می گویند! تا حالا چند تا شهید داده اند؟
یک کشور دیگر پیدا نمی کنید که غیر متعهد به معنای واقعی اش باشد. و این به برکت این زاغه_نشینان،این قشر محروم توده بوده است. آن که این همه جوان را داد این قشر محروم است. بیایند بشمرند،چند نفر از آن مرفه_ها چند نفر از آنهایی که الان نشستند و بدگویی می کنند برای جمهوری اسلام، از آنها چند نفر رفتند به جبهه؟ آنها چند تا شهید دادند؟
امام_سید_روح_الله_موسوی_خمینی
صحیفه_امام
امام_خمینی
صحیفه نور ، جلد ۱۹ ، صفحه ۱۶۰
بیانات امام خمینی(ره) در جمع روحانیون و طلاب حوزه علمیه قم و تهران
مورخ: ۱۳۶۴/۰۲/۱۶
صحیفه نور امام خمینی(ره)
Sahifeh_noor
اللهم عجل لولیک الفرج
خلوت مستان
خلوت مستان
در حلقه‌ی درویش،ندیدیم صفایی
در صومعه،از او نشنیدم ندایی
در مدرسه، از دوست نخواندیم کتابی
در مأذنه،از یار ندیدیم صدایی
در جمع کتب،هیچ حجابی ندریدیم
در درس صُحف،راه نبردیم به جایی
در بُتکده،عُمری به بطالت گذراندیم
در جمع حریفان،نه دوائی و نه دائی
در جرگه‌ی عُشّاق روم،بلکه بیابم
از گُلشن دلدار،نسیمی،رد پایی
این ما و منی،جُمله ز عقل است و عقال است
در خلوت مستان،نه «منی» هست و نه «مایی»
دیوان_اشعار_امام_خمینی
صحیفه نور امام خمینی(ره)
Sahifeh_noor
کسانی در بعضی از ادارات و وزارتخانه ها برای اجرای امور شهدای انقلاب و خانواده آنها اشکال تراشی می کنند،
کسانی در بعضی از ادارات و وزارتخانه ها برای اجرای امور شهدای انقلاب و خانواده آنها اشکال تراشی می کنند، به عنوان ضد انقلاب باید مورد تعقیب واقع شوند.
امام_خمینی
صحیفه نور،ج 12،ص183
sahifeh_noor
روحانیون باید حفظ حیثیت خودشان را بکنند و....
روحانیون باید حفظ حیثیت خودشان را بکنند و خدای نخواسته کاری نکنند که بین ملت یک طور دیگری وجهه روحانیت نمایش داده بشود
امام خمینی (ره)|۲۰ تیر ۱۳۵۹
Sahifeh_noor
خاطره شنیدنی رهبرانقلاب از اولین دیدارشان با امام پس از واقعه ترور در مراسم تنفیذ شهید_رجایی
خاطره شنیدنی رهبرانقلاب از اولین دیدارشان با امام پس از واقعه ترور در مراسم تنفیذ شهید_رجایی
«دلم براى امام تنگ شده‌بود. ما، همراه با دکتر «فاضل» و دکتر «میلانى» این‌جا آمدیم و امام را زیارت کردیم. اوّلین روزى بود که من عصا دستم گرفتم.
آمدیم توى اتاق و امام نبودند. من همین‌طور، متحیّر ایستاده بودم که یک وقت امام وارد شدند و با خنده جلو آمدند. گفتند: «اتّفاقاً من الان به فکر تو بودم. با خودم گفتم همه این‌جا جمع شده‌اند؛ جاى فلانى خالى است.»
خیلى خوشحال شدم و دستشان را بوسیدم. بعد اصرار کردند: «این‌جا، روى این صندلى بنشین.» من، نمى‌نشستم. به‌نظرم آن‌قدر اصرار کردند تا من نشستم.» ۱۳۷۸/۰۷/۰۱
۱۱ مرداد ۶۰: سالروز تنفیذ حکم ریاست جمهوری شهید رجایی
tasnimnews