(یادامام وشهدا)  زخم هایتان یادمان رفت  و آرمان هایتان را قاب گرفتیم
(یادامام وشهدا)  زخم هایتان یادمان رفت  و آرمان هایتان را قاب گرفتیم

(یادامام وشهدا) زخم هایتان یادمان رفت و آرمان هایتان را قاب گرفتیم

فرازهایی از سخنان ناب و بی نظیر امام روح الله:

فرازهایی از سخنان ناب و بی نظیر امام روح الله:

آنهایی که خواب امریکا را می‌بینند خدا بیدارشان کند.

صحیفه امام، جلد ۱۹، صفحه ۲۳۰

حضرت روح الله: کرارا گفته ام که روحانی نمای غیر مهذب از #ساواکی خطرناکتر است...

صحیفه امام، جلد ۱۷، صفحه ۹۰

سازش با ظالم، ظلم به مظلومین است/ آنهایی که به ما می گویند سازش کنید یا جاهل هستند یا مزدور

صحیفه امام، جلد ۱۸، صفحه ۵۰۰

شما هم عمال آمریکائید منتها ملتفت نیستید. یک عاملی داریم که مستقیماً از سفارت #آمریکا دستور می گیرد، یک عاملی داریم که برای او کار کند و خودش نمی فهمد، خود آدم نمی فهمد که برای کی دارد کار می کند.

صحیفه امام، جلد ۱۳، صفحه ۷۶

هر چه بیشتر ما خضوع بکنیم برای ظالم، ظالم بیشتر فشار می‌آورد. وقتی که مهیا بشویم برای جلوگیری از ظالم، ظالم عقب می‌نشیند. هر چه زیادتر #فشار بیاورید، او عقبتر می‌نشیند. یک قدم شما که عقب بنشینید، او جلو می‌آید. یک قدم شما جلو بروید، او عقب می‌رود. این #سنت_الهی است.

صحیفه امام، جلد ۱۰، صفحه ۱۳۰

آنهایى که در خانه‏ هاى #مجلل، راحت و بی ‏درد آرمیده ‏اند و فارغ از همه رنجها و مصیبتهاى جان فرساى ستون محکم #انقلاب و پابرهنه‏ هاى محروم، تنها #ناظر حوادث بوده‏ اند و حتى از #دور هم دستى بر آتش نگرفته ‏اند، نباید به مسئولیت هاى #کلیدى تکیه کنند، که اگر به آن جا راه پیدا کنند چه بسا انقلاب را یکشبه بفروشند، و حاصل همه زحمات #ملت_ایران را بر باد دهند، چرا که اینها #هرگز عمق راه طى شده را ندیده ‏اند و فرق و سینه #شکافته نظام و ملت را به دست از خدا بیخبران مشاهده نکرده ‏اند و از همه زجرها و غربتهاى مبارزان و التهاب و بیقرارى #مجاهدان که براى #مرگ و #نابودى_ظلم #بیگانگان دل به دریاى بلا زده‏اند، غافل و بیخبرند...

صحیفه امام، جلد ‏۲۰، صفحه ۳۳۴

می‌خواهی #ذلیل باشی؟ #برو_پیوند_کن_با_امریکا همه این حرفها تمام می‌شود، جنگ هیچ نمی‌شود؛ پیوند کن با شوروی، باز هم نمی‌شود! اما چی؟ این است که یک ملت عقب مانده و تا آخر توسری خورده #ضعیف.

صحیفه امام، جلد ‏۱۹، صفحه ۲۰۰

تا قطع تمام وابستگی ها به تمام ابرقدرت های شرق و غرب، مبارزات آشتی ناپذیرانه ملت ما علیه مستکبران ادامه دارد...

صحیفه امام، جلد ۱۱، صفحه ۲۶۵

دوام و قوام #جمهورى_اسلامى ایران بر پایه سیاست نه شرقى و نه غربى استوار است و عدول از این سیاست، #خیانت به اسلام و مسلمین و باعث #زوال عزت و اعتبار و #استقلال کشور و ملت قهرمان ایران خواهد بود.

صحیفه امام، جلد ۲۱، صفحه ۱۵۵

تا خیانت بزرگان نباشد، دولتهای خارج نمی توانند تصرف بکنند. #خیانت هست که اسباب این می‌شود که اینها راهشان را باز می‌کنند؛ این خیانت است که راه آنها را باز می‌کنند. اگر یک دولت غیرخائن باشد، راه باز نمی‌شود بر آنها که بیایند منافع ما را ببرند.

صحیفه امام، جلد ۸، صفحه ۳۵۲

آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحه #دولت و #ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به #کاخ نشینی توجه بکند. آن روز است که #انحطاط برای خودو برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می شود. ما در طول مشروطیت از این کاخ نشین ها خیلی صدمه خوردیم.

صحیفه امام، جلد ۱۷، صفحه ۳۷۶

از شرّ رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیت یافتگان غرب و شرق به این‌ زودی ها نجات نخواهیم یافت.

صحیفه امام، جلد ۱۵، صفحه ۴۴۶

فریب شیطان در بهار جوانی!

https://s6.uupload.ir/files/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%A8_qdwq.jpg

فریب شیطان در بهار جوانی!

امام خمینی رحمت الله علیه:

گمان نکن که پس از محکم شدن ریشه گناهان انسان بتواند #توبه نماید، یا آنکه بتواند به شرایط آن قیام نماید. پس #بهار_توبه ایام جوانی است که بار گناهان کمتر و کدورت قلبى و ظلمت باطنی ناقص‌تر و شرایط توبه سهل‌تر و آسان‌تر است.

انسان در پیرى حرص و طمع و حب جاه و مال و طول املش بیشتر است‏...

شرح #چهل_حدیث ، صفحه 273

بیانات امام خمینی پس از آزادی از زندان/ تاسف و تالم شدید از پانزده خرداد

بیانات امام خمینی پس از آزادی از زندان/ تاسف و تالم شدید از پانزده خرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون من تاکنون احساس عجز در صحبت ها نکرده ام و امروز خودم را عاجز می دانم، عاجز می دانم از اظهار تألمات روحیه ای که دارم برای اوضاع اسلام عموماً و اوضاع ایران خصوصاً و قضایایی که در این یک سال منحوس پیش آمد خصوصاً قضیه مدارس علمی، قضیه 15 خرداد قضیه 15 خرداد را من مطلع نبودم تا اینکه از حبس به حصر تبدیل شد و اخبار خارج به من رسید.

خدا می داند که مرا اوضاع پانزده خرداد کوبید. (گریه شدید حضار) حالا هم که به اینجا آمده ام از قیطریه، مواجه هستم با یک منظره هائی، با بچه های کوچک بی پدر، (گریه شدید حضار) با پدرهای جوان از دست داده، با مادرهای جوان مرده، با زن های برادر مرده، با پاهای قطع شده، (گریه شدید حضار) با افسردگی ها، اینها علامت تمدن آقایان است و ارتجاع ما. افسوس که دست ما از عالم کوتاه است، افسوس که صدای ما به عالم نمی رسد، افسوس که گریه های این مادرهای بچه مرده نمی رسد به دنیا (گریه شدید حضار)

صحیفه نور ص 68

من روز 15 خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام می‌کنم

من روز 15 خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام می‌کنم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‌

با فرا رسیدن 15 خرداد خاطره غم‌انگیز و حماسه‌آفرین این روز تاریخی تجدید می‌شود. روزی که بنا بر آنچه که مشهور است قریب به پانزده هزار نفر از ملت مظلوم و ستم کشیده ما به خاک و خون کشیده شد. روزی که طلیعه نهضت اسلامی این ملت شجاع و غیور گردیده؛ نهضت عظیمی که بیش از شانزده سال پیش به دنبال قیام روحانیت مسئول و متعهد در مقابل محمد رضا پهلوی- که مخالفتش با اسلام عزیز آشکار و آشکارتر شد- شکل گرفت.

روحانیت به اعتراض برخاست و عصر عاشورا، پس از حادثه‌ای ناگوار، اعتراض با موج عظیم انسانی- اسلامی بالا گرفت و به اوج رسید. و پس از آن، دست ناپاک استعمار از آستین شاه مخلوع در آمد و غائله 15 خرداد- 12 محرّم- را هر چه دردناکتر به وجود آورد.

محرّم چه ماه پر غائله‌ای، و چه ماه خونی، و چه ماه حماسه‌آفرینی! ماهی که دستگاه شاهنشاهی بنی‌امیه را در هم کوبید؛ و ماهی که رژیم شاهنشاهی 2500 ساله جنایتکاران را در هم پیچید. ملت ما نه محرّم را، که شاهد قتل عامهای وحشیانه جباران است، فراموش می‌کند و نه 15 خرداد را که سرآغاز نهضت اسلامی روحانیت است.

نهضت از حوزه علمیه قم، مرکز فقاهت راستین، برخاست؛ و برق‌آسا در سایر حوزه‌های علمیه و دانشگاهها و در تهران و سایر شهرها قشرهای عظیم ملت را فرا گرفت، و همه را به میدان مبارزه کشید. و در سالهای اخیر که حوادث به دنبال حوادث‌ به وجود آمد؛ و ملت بزرگ با شعار اسلام و فریاد «اللَّه اکبر» و نور ایمان و وحدت کلمه بنیاد پهلوی را از بُن کند. و ملت ما این روز را عزیز می‌شمارد.

و من روز 15 خرداد را برای همیشه عزای عمومی اعلام می‌کنم. و برای بزرگداشت شهدای خویش در این روز بزرگ در مدرسه فیضیه به سوگ می‌نشینم. به امید آنکه با خواست خداوند متعال باقیمانده ریشه‌های گندیده استعمار از بیخ و بُن کنده شود؛ و جمهوری اسلامی مبنی بر احکام نورانی قرآن مجید در کشور ما مستقر گردد.

و السلام علیکم و رحمه اللَّه و برکاته

روح اللَّه الموسوی الخمینی‌

12 خرداد 1358

صحیفه نور امام خمینی (ره) :

گفتگو با دو تن از پرستاران تیم درمان امام (ره)؛

گفتگو با دو تن از پرستاران تیم درمان امام (ره)؛

از ما دعوت شد که به جماران برویم. ما درگیر بیماری امام شدیم و فهمیدم که مشکل قلبی است

از حفاظت آمدند با ما صحبت کردند که این موضوع باید کاملاً محرمانه باشد حتی نباید به همسرتان بگویید.

اولین باری که با امام رو به رو شدم ایشان در شرایطی بودند که از حال رفته بودند، آن زنگ اضطرار زده شده بود من دویدم و دیدم آقای دکتر ایشان جلوتر از من دارند امام را ماساژ و تنفس دهان به دهان می‌دهند و امام در پذیرایی خانه‌شان به زمین افتاده بودند،

امام اصلاً دیگر نبض نداشتند و قلب ایشان نمی‌زد، خداوند بار دیگر در سال 65 امام را به این امت بازگرداند،  وقتی دکتر عارفی امام را دیدند گفتند که معجزه‌ای صورت گرفته است.

بعد از آن اتفاق، امام را به بیمارستانی که بدون اطلاع ایشان در جماران ساخته شده بود منتقل کردیم.

امام وقتی فهمید که این بیمارستان تاسیس شده است گفتند بگویید که رئیس این بیمارستان بیاید. آقای دکتر نوربالا آمدند دست حضرت امام را بوسیدند و آقا فرمودند که حرام می‌دانند که بیماریشان بیرون فاش شود.

یک دستگاهی بود به اندازه قوطی کبریت که در جیب قرار می‌گرفت و این امکان را فراهم می‌کرد تا از فاصله 500 متری قلب بیمار کنترل شود. امام بخاطر شرایط حساسی که داشتند باید در طول 24 ساعت تحت کنترل پزشکی ‌‌بودند

چراغهایی در اتاق پزشکی درست کردند که ما متوجه می‌شدیم امام در حالا حاضر کجا هستند و وضعیت ایشان را بررسی میکردیم.

یک دفعه در نزدیک خیابان نیاوران یک بمب زدند یک صدا بسیار وحشتناکی ایجاد شد در آن لحظه هم تغییری در ضربان قلب امام ایجاد نشد.

برای حضرت امام سنگر درست ‌کردند دکتر پورمقدس رفتند پیش امام گفتند آقا جان لطفاً بروید در سنگر، امام گفتند مگر همه مردم سنگر دارند، دکتر پورمقدس گفتند هزینه شده و این سنگر ساخته شده لطفاً به آنجا بروید، امام گفتند اصلاً از چه کسی اجازه گرفتند که این سنگر را ساخته‌اند، بگویید خرابش کنند.

امام همیشه آرام بود اما ضربان قلبش در دو نقطه تاریخی دچار نوسان شد

اول زمانی بود که ماجرای آقای منتظری اتفاق افتاد و دوم شب قبل از یک عملیات در خط مقدم بود که این عملیات را خاطرم نیست اما ضربان قلب امام در این دو جا دچار نوسان زیادی شد.

یک روزی به مدت 45 دقیقه قبل از اذان دستگاه‌های ما فرکانسی از جانب امام دریافت نکرد و چراغی هم روشن نشده که ببنیم امام کجاست،تمام خانه امام را گشتیم اما امام را نیافتیم، بعد از 45 دقیقه دوباره رفتیم داخل اتاق ایشان دیدیم امام بروی تختشان نشسته‌اند آقای دکتر پورمقدس فرموند آقا کجا بودید، امام فقط لبخند زدند و جوابی ندادند، هیچکس نفهمید امام کجا رفته بودند

لکه‌های سیاهی بر روی پای امام وجود داشت. یک بار هنگامی که پای امام را شستشو می‌دادم. امام خمینی خطاب به آقای انصاری گفتند:آقای انصاری این  لکه‌های سیاه را نگاه کن. اگر جوانها  زود به خدا و معنویت  برسند این لکه‌ها بر روی دل آنها نمی‌افتد اما اگر به آن نرسند این لکه در دل آنها باقی خواهد ماند.

از حفاظت به ما گفتند که آقا محسن که آن زمان فرمانده سپاه بود درباره سکته امام اطلاعی ندارد و خیلی از مسولین نیز مانند ایشان هستند و از ما خواستند که اگر آقا محسن سوالی از ما پرسید، واکنشی نشان ندهیم، زیرا ممکن بود اگر آنان بفهمند تضعیف روحیه شوند.

اویل اردیبهشت 68 بودامام مشکلات جسمیشان زیاد شده بود آزمایش انجام شد و دکتر تشخیص داد که باید عکس گرفته شود، نتیجه عکس و آزمایش منجر شد تا ایشان اول خرداد بستری شود.

از عکس این نتیجه به دست  می آمد که در معده تومور وجود دارد.

بیماری امام بسیار نادر بود/ پزشکان برای درمان امام دو دسته شدند

عده‌ای معتقد بودند، امام باید جراحی شود و عده‌ای نیز می گفتند:  ایشان باید شیمی درمانی شود.

برخی نسبت به جراحی نا امید بودند، زیرا تومور به ریه و کبد دست اندازی کرده بود و متاستاز داده بود. بدن حالت تدافعی به خود گرفته بود. و پس از آن شرایط بد بیماری به امام امان نداد.

هنگامی که امام برای بستری شدن به بیمارستان آمدند با خانواده خود وداع خاصی داشتند و حاج احمد را بوسیدند. وقتی از پله‌ها پایین آمدند، گفتند: من دیگر این پله‌ها را بالا نمی آیم و این برای ما عجیب بود.

وقتی امام  در سالن بیمارستان بودند، گفتند هر چیزی آخری دارد این هم آخرش.

یک بار، بعد از عمل، تزریق زیر جلدی ضد انعقاد برای امام انجام دادم؛ایشان به من گفت: چقدر اذیت می‌کنید و من هم به دکتر گفتم که دیگر من این کار را انجام نمی‌دهم زیرا امام ناراحت هستند.

ساعت 3 بعد از ظهر بود که ایست قلبی اتفاق افتاد و امام به اغما رفت. بعد از آن اخبار اعلام کرد: مردم برای امام دعا کنند. در لحظه آخر، ساعت 10 بود که ایست قلبی دیگری اتفاق افتاد و ما به امید بهبودی امام، نزدیک 20 دقیقه ایشان را  ماساژ قلبی دادیم که حاج احمد آقا آمدند و گفتند دیگر بس است امام را اذیت نکنید.