دَستش توی عملیات قطع شـده بود.یه روز که اومدم خونه دیدم لباس کثیف رو شسته، بهش گفتم: مادر برات بمیره!
چطور با یک دست اینها رو شستی؟
گفت: مادر! اگه دو تا دستم رو هم نداشتم باز وجدانم راضی نمیشد کـه من خونه باشم و شما زحمت شستن لباسها رو بکشی...
#شهید_علیآقاماهانی