#طنز_جبهه
پاکسازی
با لگد در را باز کرد رگباری به داخل سنگر بست ، ناگهان سگی از زیر تختی که در آن جا قرار داشت ، بیرون پرید و دنبال حاجی امیری کرد.
صحنه خندهداری شده بود ، بقول بچهها زنگ تفریح عملیات بود
من هم رفتم برای پاکسازی یکی از سنگرها ، همین که با لگد به در کوبیدم و آن را باز کردم ، ناگهان احساس کردم آدم قد بلندی جلویم ایستاده است ، سریع رگبار را بستم رویش ، ولی در کمال تعجب دیدم آن چه فکر کردم یک سرباز غول عراقی است ، چیزی نبود جز یک ران گنده گاو که از سقف آویزان بود
گلولهها پت پت کنان به آن اصابت کردند
من زده بودم وسط آشپزخانه لشکر عراق
برادر رزمنده حمید داود آبادی