یک روز ابراهیم را دیدم ...
با یک عصای زیر بغل در کوچه راه میرفت و به آسمان نگاه میکرد.سرش را پایین انداخت.رفتم جلو پرسیدم:چیزی شده آقا ابرام؟؟؟!!
اول جواب نمی داد ولی با اصرار من گفت : هر روز تا این موقع یکی از بنده های خدا به من مراجعه میکرد،هر طور می شد مشکلشو حل میکردیم.
اما امروز از صبح کسی به من مراجعه نکرده،میترسم نکنه کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت رو از من گرفته باشه
+ امروز سالروز شهادت ابراهیم هادی علمدار کمیل و اسطوره تقوا است که خیلی ها در این سرزمین راه زندگی شان با شناخت او عوض شد
بعد از خواندن کتاب «سلام بر ابراهیم» زندگی شما دگرگون خواهد شد
این کتاب را بخوانید و به یکدیگر هدیه دهید زندگی شما به قبل و بعد از خواندن این کتاب تقسیم خواهد شد، شک نکنید/هابیلیان