گفت: راستی جبهه چطور بود؟

گفت: راستی جبهه چطور بود؟

گفتم : تا منظورت چه باشد .

گفت: مثل حالا رقابت بود؟

گفتم : آری.

گفت : در چی؟

گفتم :در خواندن نماز شب.

گفت: حسادت بود؟

گفتم: آری.

گفت: در چی؟

گفتم: در توفیق شهادت.

گفت: جرزنی بود؟

گفتم: آری.

گفت: برا چی؟

گفتم: برای شرکت در عملیات .

گفت: بخور بخور بود؟

گفتم: آری .

گفت: چی میخوردید؟

گفتم: تیر و ترکش

گفت: پنهان کاری بود ؟

گفتم: آری .

گفت: در چی ؟

گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها .

گفت: دعوا سر پست هم بود؟

گفتم: آری .

گفت: چه پستی؟؟

گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین .

گفت: آوازم می خوندید؟

گفتم: آری .

گفت: چه آوازی؟

گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل .

گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟

گفتم: آری .

گفت: صنعتی یا سنتی؟؟

گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب

گفت: استخر هم می رفتید؟

گفتم: آری ...

گفت: کجا؟

گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون .

گفت: سونا خشک هم داشتید ؟

گفتم: آری .

گفت: کجا؟

گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه.

گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟

گفتم: آری

گفت: کی براتون برمی داشت؟

گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه .

گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟

گفتم: آری

خندید و گفت: با چی؟

گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان

سکوت کرد و چیزی نگفت...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.