خواهر شهید ابراهیم هادی می گفت یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند،

http://uupload.ir/files/onqr_%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1_%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF.jpg

خواهر شهید ابراهیم هادی می گفت یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند،

عده ای دنبال دزد دویدند و موتور را زدند زمین. ابراهیم رسید و دزد زخمی شده را بلند کرد.

 نگاهی به چهره وحشت زده اش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده! بروید.

ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد.

آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد. ابراهیم از زندگی اش سوال کرد، کمکش کرد و برایش کار درست کرد.

طرف نماز خوان شد، به جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه شهید شد...

مچ گرفتن آسان است، دست گیری کنیم.

شهید ابراهیم هادى

جمعیت رهروان امربه معروف ونهی ازمنکر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.