داستان مدافعان حرم قسمت 14

داستان مدافعان حرم قسمت 14

راوی مرتضی:

از حاج حسن و خانوادش خداخافظی کردیم

چندمتر اونطرف تر برادرم مجتبی کنار ماشین ایستاده بود

باهم دست دادیم و روبوسی کردیم

بازهرا خواهرمون فقط دست داد

از بچگی پدرم بهمون یادداده بود جایی که نامحرم است

باخواهرامون فقط دست بدیم

مجتبی: زیارت قبول

- ممنون

سوار ماشین شدیم

از چهره منو زهرا غم میبارید

مجتبی : شمادوتا چتونه

انگار کشتی هاتون غرق شده

چرا ناراحتید؟

مردم میرن زیارت میان

سبک میشن

شما دوتا محزون برگشتید

- مجتبی داداش

حاج حسن موسوی یادته؟

مجتبی: حاج حسن موسوی

حاج حسن موموسوی

اسمش برام خیلی آشناست

اما چیزی یادم نمیاد

- فرمانده پدر بودن توعملیات کربلایی ۵

مجتبی : خوب مگه این ناراحتی داره؟

- دخترش هم کلاسی زهراست

مجتبی: مرتضی داداش کشتی منو چی میخای بگی؟

-ما الان حاج حسن دیدیم

آدرس و شماره تماس خونه گرفت که بیان دیدن پدر

مجتبی: یاامام حسین

حالا چطوری به پدر بگیم

- ماهم ناراحت همون هستیم

مجتبی : بهتره بامادر صحبت کنیم

رفتیم خونه منو پدر میریم مزارشهدا

شماهم بشنید فکرکنید به نتیجه برسید

پدرم تو علمیات کربلای ۵ هم از ناحیه کمر قطع نخاع شده بود

هم گاز خردل ریه هاش سوزنده بود

شوک عصبی براش سم بود

رسیدیم خونه

مجتبی: یه لبخند بزنید که پدر متوجه ناراحتی شما نشه

مادر در باز کرد

سلام بچه های گلم

زیارت قبول

- ممنون مادر

ان شاالله قسمت شماو پدر بشه

مادر:ممنون پسرم

زهرا: مامان باباست کجاست؟

سلام دخترگلم

زیارتت قبول

من اینجام بابا

زهرا رفت کمک پدر

پدر: مرتضی پسر توچته؟

نکنه عاشق شدی؟

باجمله دوم پدر

تصویر نرگس سادات اومد جلوی چشمام

به خودم گفتم استغفرالله ربی اتوب الیه

داداش مجتبی بی زحمت اون چمدون هارو بیار

همراش یه چشمک بهش زدم

بعداز دادن سوغاتی ها

مجتبی به پدرگفت

بابا میاید بریم مزارشهدا

آخه بابا زحمتت میشه

چه زحمتی پدرشما رحمتی

بابا و‌مجتبی راهی مزارشهدا شدن

مادر:شمادوتا چتونه ؟

- مادر ما امروز حاج حسن موسوی دیدیم

مادر: واقعا؟

- بله میخان بیان دیدن پدر

فقط چه طوری به پدر بگیم

مادر: مگه مرتضی جان تو قرار نیست یه تله فیلم برای بسیج دانشگاه بسازی ؟

- بله باید بسازم

مادر : خوب این بهترین موضوع برای گفت حاج حسن

زهراجان مادر پاشو به برادرت بگو برگردن

چشم

ادامه دارد...

نویسنده:محیاسادات هاشمی

به سمت خدا

نشر_صدقه_جاریست

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.